پارت 2. خیانت
+بهت گفتم بس کن و خفه شو
ات با بغض شدید
_باشه بس میکنم اما بدون...
_هیچی ول کن
و ات رفت روی مبل گریه کرد بعدش هم نفهمید چیشد که خوابش برد
جیمین هم رفت تو اتاق وخوابید
فردا صبح
گوشی جیمین زنگ خورد و روی اپن بود ات با صدای زنگ گوشی بیدار شد صدای گوشی رو قطع کرد و بدون نگاه به صفحه گوشی، گوشی رو برد تو اتاق و
_ جیمین، جیمین بیدار شو
+ولم کن بزار بخوابم
_جیمین بلند شو گوشیت داره زنگ میخوره
+بده منن (با عصبانیت و شوک)
_بیا
بعد از تلفن گفت +من باید برم
_کجا تو که هنوز صبحانه نخوردی
+باید برم کار دارم (درحال پوشیدن لباس)
+باشه خداحافظ
جیمین رفت منم رفتم تو خونه و رو مبل نشستم
ویو لیا
بعد از اینکه زنگ زدم جیمین که بیاد خونمون.
زنگ زدم چوی سونگ که بره خونه جیمین و با ات رابطه برقرار کنه
وقتی جیمین اومد رفتم بقلش کردم و باهاش رابطه برقرار کردم. وقتی جیمین رفت حموم چوی سونگ برام اون عکس رو فرستاد
ویو ات
بعد از چند دقیقه که جیمین رفت تو خونه گریه میکردم که یهو زنگ در خورد فکر کردم جیمینه سریع رفتم درو باز کردم که دیدم یه مرده غریبه است که یهو شروع به بوسیدنم کرد و منو هل داد تو خونه و درو با پاهاش بست با تمام مقاومتی که کردم ولی بازم باهام
رابطه برقرار کرد. بعد هم از خونه رفت من هم با درد شدید بلند شدم و شروع کردم نامه ای برای جیمین نوشتم
ویو جیمین
بعد از اینکه از حموم در اومدم لیا بهم عکسی رو نشون داد که ات داشت با یه پسر عشق بازی میکرد
خیلی عصبانی شدم و سریع لباسم رو پوشیدم و سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم تو ماشین فکر میکردم که چرا اون عکس تو گوشی لیا بود اما هنوز عصبی بودم وقتی رفتم خونه سریع رفتم تو خونه و یه کارت دیدم که روش نوشته بود چوی سونگ. اونجا بود که فهمیدم کار خود لیا بوده. سریع با نگرانی و استرس رفتم سمت اتاق که ات رو دیدم که زیر پاهاش خون هست با استرس و گریه رفتم سمتش که دیدم بی جون افتاده و کامل بدنش یخه
که سریع یه لباس بیرونی تنش کردم وبردمش تو ماشین
ات با بغض شدید
_باشه بس میکنم اما بدون...
_هیچی ول کن
و ات رفت روی مبل گریه کرد بعدش هم نفهمید چیشد که خوابش برد
جیمین هم رفت تو اتاق وخوابید
فردا صبح
گوشی جیمین زنگ خورد و روی اپن بود ات با صدای زنگ گوشی بیدار شد صدای گوشی رو قطع کرد و بدون نگاه به صفحه گوشی، گوشی رو برد تو اتاق و
_ جیمین، جیمین بیدار شو
+ولم کن بزار بخوابم
_جیمین بلند شو گوشیت داره زنگ میخوره
+بده منن (با عصبانیت و شوک)
_بیا
بعد از تلفن گفت +من باید برم
_کجا تو که هنوز صبحانه نخوردی
+باید برم کار دارم (درحال پوشیدن لباس)
+باشه خداحافظ
جیمین رفت منم رفتم تو خونه و رو مبل نشستم
ویو لیا
بعد از اینکه زنگ زدم جیمین که بیاد خونمون.
زنگ زدم چوی سونگ که بره خونه جیمین و با ات رابطه برقرار کنه
وقتی جیمین اومد رفتم بقلش کردم و باهاش رابطه برقرار کردم. وقتی جیمین رفت حموم چوی سونگ برام اون عکس رو فرستاد
ویو ات
بعد از چند دقیقه که جیمین رفت تو خونه گریه میکردم که یهو زنگ در خورد فکر کردم جیمینه سریع رفتم درو باز کردم که دیدم یه مرده غریبه است که یهو شروع به بوسیدنم کرد و منو هل داد تو خونه و درو با پاهاش بست با تمام مقاومتی که کردم ولی بازم باهام
رابطه برقرار کرد. بعد هم از خونه رفت من هم با درد شدید بلند شدم و شروع کردم نامه ای برای جیمین نوشتم
ویو جیمین
بعد از اینکه از حموم در اومدم لیا بهم عکسی رو نشون داد که ات داشت با یه پسر عشق بازی میکرد
خیلی عصبانی شدم و سریع لباسم رو پوشیدم و سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم تو ماشین فکر میکردم که چرا اون عکس تو گوشی لیا بود اما هنوز عصبی بودم وقتی رفتم خونه سریع رفتم تو خونه و یه کارت دیدم که روش نوشته بود چوی سونگ. اونجا بود که فهمیدم کار خود لیا بوده. سریع با نگرانی و استرس رفتم سمت اتاق که ات رو دیدم که زیر پاهاش خون هست با استرس و گریه رفتم سمتش که دیدم بی جون افتاده و کامل بدنش یخه
که سریع یه لباس بیرونی تنش کردم وبردمش تو ماشین
- ۳۵.۴k
- ۰۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط